پس از مرگ ایلخان ابوسعید بهادرخان که به انقراض سلسله هولاکویی انجامید، شماری از شاهزادگان و مدعیان دیگر مغول درصدد تسلط بر امپراتوری ایلخانی و یا بخشهایی از آن برآمدند و پیامد آن کشمکشهای پیوسته برای کسب قدرت بود که پارهای از آن به گونه حاکمیت آل جلایر (یا جلایریان) چهره نمود که قلمروشان به موازات بین النهرین، آذربایجان و بعدها شروان دامن گسترانیده بود[۱]. این سلسله با قدرتیابی شیخ حسن بزرگ در بغداد به سال ۷۴۰ق/۱۳۴۰م آغاز شد[۲]. دوره اوج حکمرانی آل جلایر مقارن است با دوران حکومت شیخ اویس و با مرگش دوره زوال این سلسله آغاز میشود که مقارن است با حملات تیمور به ایران و بین النهرین و اوج گیری ترکمانان قراقویونلو.
واژه جلایر از نام یکی از قبیلههای بزرگ و مهم مغول ریشه گرفته است[۳]. اغلب سلسله ایلکا و یا ایلکانیان نیز نامیده میشود. نام ایلکا از ایلقه نویان (یعنی امیر ایلقه) پدر جد شیخ حسن گرفته شده است که در مقام یکی از فرماندهان هولاکو سهم عمدهای در فتح آسیای مرکزی و خاور نزدیک به دست مغولان داشت. فرزندان او نیز در اشرافیت نظامی امپراتوری ایلخانی مقام والایی یافتند و چند تن از آنان توانستند خواتین خاندان هولاکو را به عقد نکاح خود درآورند. از آن میان حسین نوه ایلقه با دختر ایلخان ارغون به نام اولجتای ازدواج کرد و شیخ حسن بزرگ موسس آل جلایر فرزند این دو بود[۴].
تاریخچه
شیخ حسن بزرگ که در زمان ابوسعید به بالاترین منصب یعنی اولوس بیک و نایب مناب دست یافت در کشمکش های پی در پی قدرت در اواخر حکومت مغولان شخصیت تاثیرگذاری از خود نشان داد [۵]. ظاهراً هدف وی بیشتر بازسازی امپراتوری ایلخانی بوده تا براندازی آن. گفته شده که وی هرگز لقبی به غیر از اولوس بیک به خود نبست و چند تن از از خانان چنگیزی را نیز به رسمیت شناخت [۶]. فرزندش سلطان اویس که پس از وی به قدرت رسید، اولین کسی است که لقب سلطان بر خود نهاد[۷]. وی آذربایجان را متصرف شد. در کشمکشهای قدرت طلبی آل مظفر به نفع شاه محمود دخالت کرد و در نبرد موش قراقویونلوها را در هم شکست[۸]. پس از مرگ سلطان اویس دوران زوال آل جلایر آغاز شد. پسرش حسین، تبریز را به شاه شجاع از آل مظفر واگذار کرد، هر چند به زودی دوباره آنرا تصرف کرد. وی در رویارویی با ترکمانان قراقویونلو موفق بود اما با سرکشی برادرانش شیخ علی، احمد و بایزید مواجه شد. در صفر ۷۸۴/ آوریل ۱۳۸۲ سلطان احمد تبریز را تصرف و سلطان حسین را به قتل رسانید. پس از آن شیخ علی در بغداد و بایزید در سلطانیه قد علم کردند. سلطان احمد برای سرکوب شیخ علی از دشمن بزرگ خاندانش یعنی قراقویونلوها کمک طلبید[۹]. سپس پیمانی بین دو برادر منعقد شد و آذربایجان، مغان و آران به سلطان احمد و عراق عجم به سلطان بازیزید واگذار شد. همچنین مقرر شد که عراق عرب بین دو برادر تقسیم شود. این پیمان اما دوامی نداشت و احمد به زودی بغداد و بعدها سلطانیه را تصرف کرد[۱۰]. این زمان مصادف بود با آغاز حملات تیمور به ایران. تیمور به سال ۱۳۸۵ سلطانیه و در سال ۱۳۹۳ پس از شکست دادن آل مظفر بغداد را متصرف شد. سلطان احمد توانست بگریزد و کمی بعد دوباره به بغداد بازگشت و حکومتش را از سرگرفت[۱۱]. اما وقت موج سوم حملات تیمور آغاز شد، سلطان احمد را یارای مقاومت نبود. لاجرم بغداد در ۲۷ ذوالقعده ۸۰۳/ ۹ ژوئیه ۱۴۰۱ با یورش وحشتناکی تصرف شد، تیمور دستور قتلعام بیرحمانه مردم شهر را صادر کرد. سلطان احمد به ممالیک پناه برد و مدتی به همراه قرایوسف قراقویونلو در قلعه ای محبوس بود. پس از آزادی قرایوسف به تبریز رفت و سلطان احمد به بغداد برگشت تا اینکه قرایوسف وی را در جنگی شکست داد، اسیرش ساخت و سپس گردنش را زد[۱۲]. کمی بعد قراقویونلوها شاه ولد را شکست داده و بغداد را متصرف شدند[۱۳]. دیگر سلاطین آل جلایر به سلطنت خود در شوشتر و سپس حله ادامه دادند. آخرین سلطان جلایری، سلطان حسین دوم بود که پس از سقوط حله به دست قراقویونلوها کشته شد (۳ ربیعالاول ۸۳۵ ق/۹ نوامبر ۱۴۳۱م)[۱۴].
فرهنگ و هنر جلایری
در این دوره هنر نگارگری ایران از اهمیت والایی برخوردار شد. فعالیتهای هنری آنان در تبریز و به ویژه در بغداد متمرکز بود یعنی جایی که نمونههای برجستهای از معماری آنان حفظ شده است. از شاعران برجسته این دوره سلمان ساوجی و عبید زاکانی در شیرازی و حافظ شیرازی در شیراز است[۱۵]. گفته شده که شیخ اویس نقاش زبردستی بوده و سلطان احمد نیز گویا در موسیقی و نقاشی دستی داشته است. عمارت دولتخانه تبریز از آثار به جای مانده از این دوره است که در زمان شیخ اویس بنا شده است[۱۶].
زبان و مذهب
آل جلایر زبان ترکی را در عراق عرب رواج دادند. چنانچه گفته شده در این دوره زبان ترکی پس از زبان عربی زبان اکثریت مردم این نواحی گردید[۱۷]. آل جلایر در حوزه مذهبی گرایشهای شیعی بیچون و چرایی از خود نشان دادند، چنانکه از انتخاب نامهای علی، حسن و حسین هویداست. یک اشاره صریحتر در این زمینه میتواند وصیت شیح حسن بزرگ باشد که در هنگام مرگ سفارش کرد تا در نجف اشرف به خاک سپرده شود. معالوصف توجیهی برای عدم وجود اشارات و قواعد شیعی بر روی مسکوکات آل جلایر وجود ندارد، مگر آنکه قبول کنیم گرایش سلاطین این سلسله به تشیع، ضرورتاً شکل نمایشی و گرایش اتباع آنان را به این مذهب را در پی نداشته است[۱۸].
فرمانروایان آل جلایر
اسامی فرمانروایان این دودمان به این ترتیب هستند[۱۹]: